همكاري هاي جمهوري آذربايجان و ناتو، هدف ها و واقعيت ها

نويسنده: سيدرضا ميرمحمدي

مقدمه

با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 م، پيمان آتلانتيك شمالي ( ناتو ) در يك شرايط و موقعيت جديد جهاني قرار گرفت. از يك طرف فلسفه وجودي خود را كه مقابله با توسعه و پيشروي سياسي و جغرافيايي شوروي و پيمان ورشو - بويژه به سمت اروپا - بود از بين رفته مي ديد و از سوي ديگر با حذف رقيب قدرتمندش عرصه را براي يكه تازي در دنيا مهيا و آماده مي پنداشت. در آن مقطع زماني، تلقي برخي ها اين بود كه ناتو فعاليت و ماموريت خود را پايان يافته اعلام خواهد كرد و پرونده عمر آن مختومه خواهد شد، چرا كه رقيب قدرتمند و عامل تهديد آن از بين رفته و از صحنه بازي حذف شده بود. ولي نه تنها اين امر اتفاق نيفتاد بلكه وسوسه يكه تازي و سلطه بر جهان، سرتاسر وجود اين سازمان نظامي را- به عنوان بازوي اجرايي آمريكا و غرب- فرا گرفت و ناتو به سمت باز تعريف اهداف و مقاصد خود و گسترش حيطه مانور و عمل خويش در مناطق مهم و استراتژيك دنيا حركت كرد.
در موقعيت جديد جهاني و در دنياي عبور كرده از نظام دو قطبي، گسترش ناتو به سمت شرق به عنوان يكي از راهبرد هاي جديد اين پيمان تعريف شد و سازماندهي و هدف گذاري جديدي در ناتو شكل گرفت. در واقع، از قرائن موجود چنين استنباط مي شد كه طراحي جديد رهبران و اداره كنندگان پيمان آتلانتيك شمالي اين بود كه از ناتو به عنوان ابزار و وسيله تحقق جهان تك قطبي استفاده كرده و به يك هژموني مسلط بر دنيا تحت رهبري آمريكا دست يابند. هدف و گام اول در اين مسير، اروپاي شرقي و حضور در آن بود كه زماني خط مقدم رويارويي دو بلوك قدرت به حساب مي آمد و هماوردي دو طرف در آن به نطقه اوج خود رسيده بود.. مرحله و قدم دوم دست اندازي به قفقاز جنوبي و آسياي مركزي بوده و هست كه امروزه به عنوان يكي از پروژه هاي در دست اجراي ناتو از آن ياد مي شود.
پروژه دست اندازي ناتو به اروپاي شرقي (به تعبير درست امروزي، شرق اروپا) تقريبا با موفقيت به پيش رفت و اين سازمان، غالب كشورهاي اين حوزه را به عضويت پذيرفته و تحت پوشش خود قرار داد. گام دوم پيشروي ناتو به سمت شرق كه هم اكنون مرحله به مرحله در حال اجرا و عملياتي شدن است، جمهوري هاي قفقازو اوكراين مي باشد كه امروزه از پرونده هاي باز و در دست اقدام شوراي ناتو و كميته هاي تصميم گيري و اجرايي آن است. اوكراين و گرجستان چندي است كه طرح و تقاضاي عضويت خود را به ناتو ارائه داده اند و همانطور كه اعلام شد در آخرين اجلاس اين سازمان در بخارست روماني، پذيرش عضويت آنها با تاكيد بر پيگيري در آينده، به تعويق افتاد.
در تداوم روند مورد بحث، در منطقه مهم و استراتژيك قفقاز جنوبي، آذربايجان كشوري است كه در معرض توجه ناتو قرار دارد و رهبران اين جمهوري نيز سالهاست كه ضمن ارتباط با اين سازمان، به شكل هاي مختلف با آن همكاري دارند.

نوع و سطح همكاري باكو و ناتو

تماس و ارتباط رهبران باكو با ناتو در همان اوايل استقلال اين جمهوري و در زمان رياست جمهوري ابوالفضل ايلچي بيگ در سال 1992م آغاز شد. ولي شروع همكاري عملي اين جمهوري با ناتو در سال 1994 م و زماني كه حيدر عليف به تازگي روي كار آمده بود اتفاق افتاد. در آن سال، جمهوري آذربايجان به عضويت برنامه " مشاركت براي صلح "(1) ناتو در آمد و اين امر به نقطه آغازي براي همكاري دو طرف در قالب يك برنامه دسته جمعي تبديل شد. در تداوم روند اين همكاري ها، آذربايجان و ناتو در سال 2006م وارد فاز همكاري دو جانبه شده و دو طرف با امضاي توافق نامه اي در بروكسل مقر دبير خانه ناتو، همكاري دو جانبه خود را نيز به موازات همكاري دسته جمعي در چارچوب " برنامه مشاركت براي صلح"، آغاز كردند.
چنانچه اشاره شد، مجموعا همكاري هاي ناتو و جمهوري آذربايجان را در حال حاضر مي توان در دو رده زير دسته بندي كرد:
1- همكاري در قالب برنامه " مشاركت براي صلح " با عضويت باكو در اين برنامه كه نوعي همكاري دسته جمعي به حساب مي آيد.
2- همكاري دو جانبه بر اساس توافق امضاء شده ميان دو طرف.
محورها و موضوعات همكاري ناتو و جمهوري آذربايجان در قالب بند اول عبارتند از:
- آموزش نيرو هاي نظامي آذربايجاني مطابق با استانداردهاي ناتو
- شركت نيرو هاي آذري در تمرينات و مانورهاي ناتو
- استفاده ارتش آذربايجان از فناوري هاي نظامي و دفاعي ناتو
- شركت نيرو هاي آذربايجاني در برنامه ها و فعاليت هاي صلح باني ناتو (2)
در قالب محور اول همكاري ها كه آموزش نيرو هاي نظامي جمهوري آذربايجان است، دوره هاي آموزشي و كلاس هاي تدريس متعددي تاكنون برگزار شده و تعدادي از نيرو هاي آذربايجان در آنها شركت كرده اند.
يكي ديگر از نمونه ها و موارد همكاري دسته جمعي دو طرف كه ذيل " برنامه همكاري براي صلح" تعريف شده است، اعزام نيرو هاي صلح بان به مناطق درگيري و جنگ مي باشد. از زماني كه باكو همكاري خود را با ناتو در قالب اين برنامه شروع كرده، سربازان و نيرو هاي صلح بان اين جمهوري به سه كشور جنگ زده صربستان ( كوزوو )، افغانستان و عراق اعزام شده و زير نظر فرماندهان ناتو به انجام ماموريت هاي محوطه اقدام كرده اند.
سربازان صلح بان اعزامي آذربايجان به كوزوو و افغانستان با توجه به تعداد كم آنها در تركيب نظاميان تركيه قرار گرفته و وارد عمل شدند ولي اين نيروها در عراق كه بر اساس اخبار منتشره حدودا 150 نفر هستند، تحت فرماندهي مستقيم آمريكا به ماموريت مي پردازند.
نكته اي كه در اين قسمت از بحث لازم به اشاره است، صحبت هايي است كه هر از گاهي پيرامون پيوستن جمهوري آذربايجان به ناتو به عنوان عضو دائم مطرح مي شود. مقامات اين كشور بار ها در اين خصوص اظهار نظر كرده و مسئله عضويت كشورشان در ناتو را رد كرده اند و اعلام نموده اند كه باكو در شرايط فعلي چنين قصدي ندارد و به همكاري هاي فعلي( دو جانبه و در چارچوب برنامه مشاركت براي صلح ) اكتفا مي كند. ولي با اين حال به نظر مي رسد در چشم انداز آينده اين همكاري ها، ولو در دراز مدت امكان تحقق چنين امري وجود دارد و هر دو طرف از انگيزه هاي لازم براي اين كار برخوردارند.

اهداف باكو از همكاري با ناتو

با بررسي كارشناسي تحولات سياسي و امنيتي قفقاز در طي 17 سالي كه از استقلال جمهوري هاي واقع شده در آن مي گذرد و با عنايت به چالش ها و بحرانهايي كه آذربايجان در طول اين سالها با آنها دست به گريبان بوده و همچنان هست، مي توان اهداف باكو از تمايل به ناتو و همكاري با آن را در سه محور زير مورد توجه و ارزيابي قرار داد:

1- تلاش براي حل مشكل قره باغ

هنوز فروپاشي اتحاد جماهير شوروي صورت نگرفته بود كه مناقشه قره باغ شروع شد و همزمان با اعلام استقلال جمهوري آذربايجان، به يك بحران دامنگير عليه اين كشور تبديل گرديد. اين مناقشه در سال هاي 1992 تا 1994م به يك جنگ تمام عيار بين باكو و ايروان مبدل شد و در نتيجه آن 20 درصد از خاك جمهوري آذربايجان به اشغال ارمني ها در آمد كه ادامه اين داستان با همه فراز و فرودش تا به امروز جريان دارد. دولتمردان باكو براي حل مشكل قره باغ و آزادي اراضي از دست رفته خود دست به تلاش هاي همه جانبه اي زدند كه جهت گيري عمده آن توسل به غرب و تلاش در جهت جلب كمك و حمايت قدرت هاي غربي بود. در ميان مجموعه اين تلاش ها براي فائق آمدن به بحران قره باغ، شايد اميد بستن به ناتو در درجه اول اهميت قرار داشته باشد. جداي از اينكه اين رويكرد چقدر به كمك آذربايجان آمده يا اصلا نيامده (به اجمال اشاره خواهد شد ) بي ترديد يكي از اهداف همكاري باكو با ناتو استفاده از اين اهرم براي گشودن گره كور اين مناقشه و آزادي 20 درصد خاك از دست رفته مي باشد.

2- جهت گيري غرب گرايانه

جمهوري آذربايجان پس از كسب استقلال، با هدف ايجاد يك نظام و ساختار سياسي، اقتصادي و فرهنگي جديد، مدل و الگوي غرب را انتخاب كرد و تلاش نمود تا با فاصله گرفتن از مسكو در اين زمينه ها، چهره اي غربي از خود ارائه نمايد. اين امر بوضوح در قانون اساسي بعد از استقلال جمهوري آذربايجان كه در سال 1995م نوشته و به همه پرسي گذاشته شد نمايان است و عملكرد رهبران و دستگاههاي اداري اين جمهوري نيز آن را نشان مي دهد.
تلاش براي پيوستن به ساختار هاي غربي نظير پارلمان اروپا، سازمان امنيت و همكاري اروپا و نيز همكاري با ناتو در اين راستا قابل تحليل و ارزيابي است. پيمان آتلانتيك شمالي ( ناتو ) به عنوان نماد قدرت و توسعه نظامي و امنيتي غرب، مورد توجه رهبران باكو است و آنان سعي مي كنند از طريق همكاري با اين سازمان نظامي- امنيتي غربي، تمايلات غربگرايانه خود را نشان دهند.

3- ترس از تكرار تجربه تاريخي سال 1920م

جمهوري هاي سه گانه قفقاز جنوبي از جمله آذربايجان در سال 1918م، بدنبال پيامد هاي سياسي دو واقعه مهم تاريخي يعني وقوع انقلاب اكتبر 1917 روسيه و جنگ اول جهاني ( 1918-1914 ) اعلام استقلال كرده و خود را از تابعيت روسيه خارج كردند. ولي پس از نزديك به دو سال و در پي استقرار حكومت بلشويكي، ارتش سرخ شوروي وارد منطقه قفقاز شد و دوباره اين سه جمهوري را ضميمه اتحاد جماهير شوروي كرد.
تصور مي شود آن تجربه تاريخي از حافظه رهبران آذربايجان استقلال يافته در سال 1991م خارج نشده و آنان براي تضمين حفظ و تداوم استقلال بدست آمده، نيم نگاهي به تحولات و رويداد هاي تاريخي دهه دوم قرن بيستم و درس گيري از آنها داشته اند. لذا به نظر مي رسد در دومين تجربه اعلام استقلال آذربايجان كه با استفاده از فرصت فروپاشي شوروي صورت گرفت، رهبران اين كشور براي از دست ندادن اين دست آورد بزرگ، درصدد برآمدند خود را به اهرمهاي قدرتي نظير ناتو پيوند زنند تا در پناه حمايت و پشتيباني آنها، روي پاي استقلال خود ايستاده و از افتادن مجدد به دامن مسكو در امان باشند.

اهداف ناتو

جمهوري آذربايجان قبل از آنكه في نفسه و به تنهايي براي ناتو يك هدف محسوب شود، يكي از حلقه هاي زنجيره گسترش آن سازمان به سمت شرق بشمار مي رود. ترديدي نيست كه اين جمهوري نوپا، شرايط و ويژگيهايي دارد كه نسبت به خيلي ديگر از كشور هاي منطقه از اهميت و حساسيت زيادي براي ناتو برخوردار است و مي تواند انگيزه اي باشد تا اين سازمان بتدريج و گام به گام ارتباط و همكاري خود را با باكو افزايش دهد.
از ويژگيها و شرايط مهم جمهوري آذربايجان موارد زير قابل اشاره است:
1- داشتن ذخاير نفت و گاز قابل توجه
2- قرار گرفتن در حاشيه درياي خزر و داشتن سواحل طولاني با آن
3- همسايگي با فدراسيون روسيه
4- همسايگي و داشتن مرز هاي طولاني با ايران
5- پل ارتباطي قفقاز با آسياي مركزي از طريق درياي خزر
6- و....
شرايط و ويژگيهاي فوق براي تشكيلاتي نظامي- امنيتي مثل ناتو، اهميت فوق العاده اي دارد و چنين سازماني حتي با وجود يكي از اين ويژگيها، مي تواند انگيزه كافي براي حضور در كشور دارنده اين موقعيت استراتژيك را داشته باشد.
چنانچه اشاره شد در چارچوب پروژه پيش روي ناتو به سمت شرق، جمهوري آذربايجان مي تواند به عنوان يك حلقه واسط عمل كرده و نقش خود را در محور ها و موارد زير ايفا نمايد:
- كنترل و مهار بيش از پيش روسيه با استفاده از اراضي اين كشور توسط ناتو
- حضور ناتو در درياي خزر با استفاده از سواحل جمهوري آذربايجان
- فشار بيشتر به جمهوري اسلامي ايران( با توجه به اينكه آذربايجان مرز هاي طولاني با كشورمان دارد)
- تسلط و اشراف بيش از پيش به آسياي مركزي( از طريق آذربايجان و درياي خزر) و رسيدن به مرز هاي چين از طريق اين منطقه
- و نهايتا كمك به آمريكا و غرب در راستاي تحقق هژموني جهاني با استفاده از ابزار ناتو

ملاحظات

1- به نظر مي رسد 14 سال همكاري با ناتو دست آورد قابل توجهي براي باكو نداشته و اين كشور به هدف مهم خود از همكاري با اين سازمان نظامي - امنيتي كه همان استفاده از موقعيت و توانمندي هاي ناتو براي حل مشكل قره باغ و آزادي اراضي اشغالي خود بود، دست نيافته است.
2- همكاري جمهوري آذربايجان با ناتو عملا به جاده اي يك طرفه تبديل شده كه در آن فقط ناتو است كه اهداف خود را پيگيري مي كند و اين سازمان توجهي به خواسته ها و اهداف همكار و طرف مقابل خود ندارد.
3- حضور ناتو در جمهوري آذربايجان در همين حدي هم كه هست، موجب ناخرسندي و نگراني برخي از همسايگان اين كشور بويژه ايران و روسيه شده است و جا دارد رهبران باكو به مصالح و منافع همسايگان نزديك خود نيز توجه بيشتري داشته باشند.
4- در صورت پيوستن باكو به ناتو بصورت عضو دائم، شرايط سياسي و امنيتي منطقه، بيش از پيش ملتهب و بحراني خواهد شد و تبعات ناشي از اين امر در مجموع به سود كشور هاي منطقه رقم نخواهد خورد چراكه ناتو معمولا ملاحظه ديگران را نمي كند و فقط بدنبال اهداف يك طرفه خود است.
5- بر خلاف تصور بعضي ها كه حضور ناتو در منطقه را هم تهديد مي دانند و هم فرصت، چنين تحليلي با واقعيت هاي موجود سازگاري ندارد و با توجه به اينكه ناتو تحت رهبري و هدايت آمريكاست و در درجه اول نيز اهداف و مقاصد نظامي و امنيتي را تعقيب مي كند، نمي تواند براي كشور هاي مستقل منطقه فرصت به حساب آيد.

پي نوشت ها:

1- "parthner for peace "
2- برآورد استراتژيك آذربايجان ( اقتصادي- نظامي )، ج 2، موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ابرار معاصر، تهران، 1385، ص445